روزمرگی....

امیدوار به روزهای پر از آرامش برای کشورم ....

امروز دوتا از وبلاگ نویس های قدیم آپ شدن و خیلی خوشحال شدم 

روزمرگی.......

پری ازدواج کرد .... و چقدر این روزها براش خوشحالم  شب عقد یک حس خوشحالی خیلی زیاد داشتم در عین حال مرور این چند سال و خاطرات مون  اینکه مرحله جدید زندگی اش چقدر تعییر تو دوستی مون بوجود میاره .... و چ روزمرگی.......

28 ام آذر می تونه تبدیل به یک روز خیلی خاص بشه برامون 

فهمیدن اتفاق غیر منتظره ای که می تونه بهترین اتفاق مون باشه ....

منتظر می مونم تا 11 دی که بدونم اتفاق می افته 

روزمرگی.......

28 آذر با دو خط موازی قرمز شروع شد و اونقدر غیر منتظره بود که ما فقط گیج بودیم ، سه ساعت بعد دو خط موازی تبدیل شدن به جواب مثبت و ما باز هم گیج بودیم  عصرش پزشک : مبارکه  ما باز هم نمی دونستیم باید خو روزمرگی.......

دیشب برای مرگ یک دوست مجازی ندیده گریه کردم 

منیژه رفت 

یک  زن مبارز و خاص 

ازش خیلی چیزها یادگرفتم 

دلم تنگ میشه براش.....

روزمرگی.......

الان دیگه 5.5 سانتی متر شده 

برای روز سونو هم کلی ادا و اصول داشت و همه رو اذیت کرد

سه ساعت و نه بار طول کشید 

یک لحظه هم آروم و در وضعیت مناسب قرار نگرفت که بشه بررسی کرد 

تازه کلی باهاش حرف زدم که مامان جان اینقدر نچرخ ، یک گوشه آروم و درنمای جانبی قرار بگیر 

نشد که نشد 

شکلات هم روش تاثیر نداشت

خلاصه که من و خودش و بابا اش سوژه شدیم اونجا 

روزمرگی.......